وبلاگ یاد اور خاطرات تلخیست
انتقال یافتم:)
Disorganazedmind.blog.ir
ب پایان امد این دفتر
حکایت همچنان باقیست...
وبلاگ یاد اور خاطرات تلخیست
انتقال یافتم:)
Disorganazedmind.blog.ir
ب پایان امد این دفتر
حکایت همچنان باقیست...
تمومش میکنم این مسخره بازیو...
نیومدم ک ببازم
سخته ولی من از اولشم میدونسم ک راه مزخرفیه با این وجود اومدم
احساسمم بیشتر کنترل میکنم، همین!
فکر میکنم و برای خودم متاسف میشم
چی میشه ک ما یهو انقد احمق میشیم؟!
راهو میشناسم، هدفو میدونم، پس چرا وایسادم عقب؟!
داشتم فکر میکردم برای تمام درگیری های ذهنی ک این مدت برام درست شد، حالمو بد کرد و هنوزم هست بهم بدهکاره...
اما الان میگم نباید اجازه میدادم اینطور شه، خودم مقصرم!
وای من چقد احمق بودم
چقد از خودم بدم میاد
حس میکنم وبلاگو ن ک تغییر ادرس کلا حذف کنم
چی فک میکردیم، چی شد!
خدایا دوست دارم....
من ازت ی چیزی خواستم تو بهم دادیش ولی من نفهمیدم...
خدایا خیلی دوست دارم، تو باهام باش فقط، فقط کنارم باش
خدایا عکاسی برا من تسکین بود، حس بود، هنر بود همه چی
کنارگذاشتنشو برام اسون کن!
پ ن: باربارا کروگر و همه چیز های دیگه دفن شد!
اینک تجربه ها سخت ب دست میانو با تمام وجودم باور کردم!
اینک قراره از این ب بعد چ عذابی بکشم چی؟!
اینک خیلی چیزارو فدا کردم چی؟!
چرا باید روحمونو رو بعضی چیزا بذاریم ک بعد بهش بچسبه و وقتی داریم میکنیمش ی تیکش بمونه و تمام وجودمون درد بگیره؟!
عقلم پذیرفت! قلبم چی؟! شده امشب تا صبح نخابم همه چی رو حل میکنم همین امشب
باورم نمیشه...
چیشد ک این شدم؟!
پ ن: فقط حالم خوبه، همین
شاید مجبور شم ادرس وبلاگو عوض کنم، میشه برا ادرس جدید بهم ایمیل بزنید؟! ممنون
gmaryam036@gmail.com
ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو...
جهت تسکین روان این شعرو صدبار تا الان خوندم
فقط دو بیت وسطو نمیفهمم
چقد این بیتش حرف منه...!
شماها مریضین
حالم ازتون بهم میخوره
حالم از دین بهم میخوره
حالم از وظایف زن درجامعه از دیدگاه اسلام بهم میخوره
شماها مریضین، باید سرهمتونو با گیوتین زد...
عقایدتون بوی سگ مرده میده!
وای
من مطمئنن اول اشوب بودم بعد دست و پا دراوردم...
من همیشه گند میزنم تو چیزایی خوبی ک دارم....
امشب تموم میشه؟!
این حال من خوب میشه؟!