برای داروگ...

نام وبلاگ برگرفته از وبلاگ قبلی من میباشد
اما کاربردش کاملن متفاوت است :
اینبار ب عنوان نام فرزندم...
فرزندی ک هنوز زاده نشده و شاید هرگز زاده نشود...
اولن برای اینکه بداند جنسیت او هرگز برایم مهم نخاهد بود
دوم اینکه حتی اگر ب اندازه ی یک قورباغه ی درختی زشت باشد دوستش خواهم داشت
و سوم پیام اور باران خواهد بود...
البته شاید من هرگز بچه دار نشوم یا هرگز ازدواج نکنم دراینصورت شاید این وبلاگ را نشان برادر زاده ام دادم یا نمیدانم هرفرد دیگری ک هنوز زاده نشده ...!

آخرین مطالب

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

دریا عزیزم... دریا


مگر می شود عاشق دریا نبود؟!


ب سخاوت هزاران نوع زندگی، ب بیرحمی صدها جسد بی جان

ب آرامش صدای آب، ب موحشی کشتی های درهم شکسته

ب شادی قلعه های شنی و ب غمگینی اسکله تنها


مگر می شود عاشق پارادوکس ها نشد...؟!



باد عزیزم... باد


مگر می شود باد عاشق نباشد؟!


آن هنگام ک مزرعه گندم را ب رقص وا میدارد...

آن هنگام ک موهای معشوق را ب پرواز در می آورد...

و آن هنگام ک آخرین وداع شاخه را با برگ های زرد جشن میگیرد...


مگر مجنون تر از باد سراغ داری...؟!



باد عاشق میشود... دریا معشوق... باد دریا را در آغوش می کشد...

موج ها عزیزم... موج ها

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۵۵
میم. طرار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۱ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۳۳
میم. طرار