1. اولین جلسه کلاس زبان
داروگ عزیز نمی دانی چ لذتی دارد ب یکی بفهمانی چقدر متفاوتی و چقدر مرموز و پیچیده!
امروز آقای خ بارها و بارها اینرا ب من گفت و من لذت بردم با اینکه کوچکترین اثر شادی در چهره ام نمایان نشد و خیلی سختگیرانه با او درمورد این جمله اش ک دخترها قابل پیش بینی اند اما تونه مخالفت کردم(البته با قسمت اولش)
او گفت ک شخصیت تو مرموز، غیرقابل پیش بینی و تا حدی شیرین است!
اقای خ ابتدا تمایلی ب تشکیل کلاس با دو دانش اموز نداشت ولی فکر میکنم دلیل این حرفش درپایان کلاس ک حتی اگر دونفر هم باشید کلاس تشکیل خواهد شد من بودم و پر حرفی هایم! فکر میکنم او از من هیجان زده بود! من ب اقای خ گفتم ک ربطی ب جنسیت ندارد و همه ادم باهوش غیرقابل پیش بینی اند و او در پاسخ گف ک تو خیلی ظریف ب من گفتی ک باهوشی و من خندیدم…!
اقای خ گاهی انقدر غرق صحبت با من میشد ک دانش اموز دیگرش ک گویا در پی ان ای دانش اموز رشته مترجمی زبانش هم بوده را فراموش میکرد
فهیمه دختر خوبی ب نظر میرسید(او ب نظر ازدواج کرده بود اما من همچنان تمایل دارم اورا یک دختر مورد خطاب قرار دهم) و در صحبت کردن ب انگلیسی خیلی بیشتر از من می لنگید
چیزی ک در اقای خ مرا متعجب میکرد تفاوت شخصیتش... وقتی ک فارسی حرف میزد و یک ادم زمخت و نچسب و گاهی بی ادب بود... و زمانی ک انگلیسی صحبت میکرد... و ب صورت یک جنتلمن واقعی در می امد...
داروگ عزیز اقای خ درمورد گذشته سختش صحبت کرد و اینکه چگونه ب اینی ک هس تبدیل شده و من مهم ترین چیز را در موفقیت افراد پیروی از علاقه هایشان میدانم و افسوس ک من هرگز نفهمیدم دقیقن عاشق چ چیزی هستم ..!
یک چیز جالبی ک در تمام مردها وجود دارد _البته من با مردهای زیادی ارتباط نداشته ام_ احتیاج شدیدشان ب تحسین شدن است و وقتی من ب او گفتم ک لهجه شما خیلی قشنگ است بارها شنیدیم ک از خودش تعریف کرد...