هیچوقت هیچ کاری را درست انجام نداده ام... یعنی هرگز تا ته ته آن نرفته ام... یک کمال گرایی مسخره همش در ذهنم گفته که نه ولش کن، نصفه کاره است... بگذار بعدا کامل کامل انجامش بده... دفعه بعد هم همینطور و دفه بعدش... تا جاییکه بیخیال ان کار شدم و مدت ها بعد ک بازگشته ام و کل کارهای نکرده ام را دیدم ب خودم گفته ام همان نصفه کار انجام دادنش خیلی بهتر بود...
نمیدانم اسمش چیست... کمال گرایی، وسواسی بودن یا هرچیزی...
چیز مزخرفی است مخصوصن اگر انسان های تنبل به آن مبتلا باشند...
دلم برای یک اتفاق خاص در زندگی تنگ شده...
یک اتفاق خاص مثل یک موسیقی فوق العاده که موسیقی های خوب انگار مدت هاست غیبشان زده...
یک اتفاق خاص مثل غذا دادن ب یک حیوان درمانده...
برای یک مکالمه طولانی باب میل...
برای نوشتن یک متن خوب ک چرا دیگر ب خوبی سال های پیش نمینویسم...
برای یک تشویق جانانه...
برای یک تلاش بی وقفه....
دلم برای یک اتفاق خاص لک زده عزیزم...!!!